تربیت و اخلاق

مطالب و نظرات حجت الاسلام شاکری

تربیت و اخلاق

مطالب و نظرات حجت الاسلام شاکری

توضیحات در باب این صفحه ان شاءالله در آینده تکمیل میشود.

۲ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

 

احمد بن طولون یکی از پادشاهان مصر بود. وقتی که از دنیا رفت از طرف حکومت وقت، قاری قرآنی را با حقوق زیادی اجیر کردند تا روی قبر سلطان قرآن بخواند.

روزی خبر آوردند که قاری، ناپدید شده و معلوم نیست که به کجا رفته است پس از جست و جوی فراوان او را پیدا کردند و پرسیدند: چرا فرار کردی؟ جرأت نمی کرد جواب دهد. فقط می گفت: من دیگر قرآن نخواهم خواند.

گفتند: اگر حقوق دریافتی تو کم است دو برابر این مبلغ را می دهیم. گفت: اگر چند برابر هم بدهید نمی پذیرم. گفتند: دست از تو برنمی داریم تا دلیل این مسأله روشن شود.

گفت: چند شب قبل صاحب قبر به من اعتراض کرد که چرا بر سر قبرم قرآن می خوانی؟ من گفتم: مرا اینجا آورده اند که برایت قرآن بخوانم تا خیر و ثوابی به تو برسد.

گفت: نه تنها ثوابی از قرائت قرآن به من نمی رسد بلکه هر آیه ای که می خوانی، آتشی بر آتش من افزوده می شود، به من می گویند: می شنوی؟ چرا در دنیا به قرآن عمل نکردی؟

بنابراین مرا از خواندن قرآن برای آن پادشاه بی تقوا معاف کنید.**

  1. ر. ک: روایت ها و حکایت ها / 132 131 به نقل از: داستان های پراکنده 2/ 55.***
  • مجید شاکری

ﺣﻀﺮﺕ ﺁﻳﺔ ﺍﻟﻠّﻪ ﺣﺎﺝ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺟﻮﺍﺩ ﺁﻗﺎ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ (ﺭﺽ) ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺭﻓﺘﺎﺭ. ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺭﺍ ﻧﻴﺎﺯﺭﺩ، ﺣﺘّﻰ ﺁﺯﺍﺭ ﻣﻮﺭﻯ ﺭﺍ ﺗﺎﺏ ﻧﻤﻰ ﺁﻭﺭﺩ.
ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ:
ﺁﺧﺮ ﺷﺒﻰ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺑﺮﻣﻰ ﮔﺮﺩﻧﺪ. ﺩﻳﺮﻭﻗﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ.
ﺑﻪ ﻣﻠﺎﺣﻈﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺑﺪﺧﻮﺍﺏ ﻧﺸﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﻛﻮﺑﻴﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻯ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.
ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺗﻜﻴﻪ ﻣﻰ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﺪ.
ﭘﺲ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺅ ﻳﺎ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ:
ﺑﺮﺧﻴﺰ! ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺍ ﺑﮕﺸﺎﻯ!
ﻫﻤﺴﺮ ﻣﺤﺘﺮﻣﻪ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﺟﻮﺍﺩ ﺁﻗﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﻣﻴﺮﺯﺍ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺍﺳﺖ.
ﺳﺆ ﺍﻝ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ: ﺁﻗﺎ! ﺣﺎﻝ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻳﺪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﻳﺪ؟
ﺁﻗﺎ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺩﻳﺪﻡ ﻧﻴﻤﻪ ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﺮﻭﻗﺖ، ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺳﺒﺎﺏ ﺯﺣﻤﺖ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻛﻨﻢ!
*** ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﻛﺴﻰ ﺑﻪ ﺑﺪﻯ ﻳﺎﺩ ﻧﻜﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺣﺪﻯ ﺭﺧﺼﺖ ﻏﻴﺒﺖ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺩ.
ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻰ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﻏﻴﺒﺖ ﻟﺐ ﻣﻰ ﺗﻜﺎﻧﺪ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻳﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺧﻮﺩ ﭘﻨﺒﻪ ﺍﻯ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻛﻪ ﺍﻇﻬﺎﺭﺍﺕ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻮﻡ ﻭ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺘﺘﺎﻥ ﻣﺮﺧﺺ ﺷﻮﻡ! (۱)
ﺩﻟﺎ ﻣﻌﺎﺵ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻦ ﻛﻪ ﮔﺮ ﺑﻠﻐﺰﺩ ﭘﺎﻯ
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﺕ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺩﻋﺎ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﺩ

۱-ﻓﻀﻠﻨﺎﻣﻪ ﻣﺸﻜﺎﺓ: ﺷﻤﺎﺭﻩ 36، ﺹ 59
-داستان هایی از علماء

 

  • مجید شاکری